گروه فرهنگی مشرق - مهرنامه در شماره جدید خود مستقیما خواهان ادامه لیبرالیسم نهضت آزادی و مهندس بازرگان است. این نشریه که مقاله اصلی اش را به دولت موقت بازرگان اختصاص داده آشکارا و تعمدا بخش عظیمی از تاریخ معاصر ایران و وقایع عزل بازرگان توسط امام (ره) را عملا حذف نموده و تنها با شعار اعتدال، آزادی خواهی، حقوق بشر و دموکراسی ایشان را به الفاظی شعاری و تبلیغاتی مزین کرده است. در مقالات که درباره مهندس بازرگان در این شماره نوشته شد به چند ویژگی مشخص تاکید گردید.
اولین ویژگی استحاله گرایشات لیبرالی جناح بازرگان، آزادی خواهی است. این برداشت مهمترین حربه در نزد نئولیبرال های مهرنامه است. زیرا تنها با اتکا به شعار فریبنده آزادی در ایدئولوژی لیبرالیسم می توان آن را به عنوان تنها راه نجات برای مردم تجویز نمود. اینکه تنها لیبرالیسم است که آزادی فردی را محترم می شمارد و راه پیشرفت و توسعه را می گشاید، یک شعار انحرافی است. این شعار پس از فروپاشی لیبرالیسم کلاسیک در پی دو جنگ جهانی سالهاست که منسوخ گردیده؛ اما به دلیل ترجمهزدگیِ عوام فریبانه مهرنامه گویا قرار است به این توهم دامن زده شود که لیبرالیسم منادی آزادی است.
فقط کافی است نگاهی بیاندازیم به ویرانی هایی که سرمایه داری جهانی در کشور های آمریکای جنوبی، افریقا و آسیای شرقی به بار آورد و اینکه در قلب اروپا موجب بحران های عظیم در کشورهایی چون یونان و اسپانیا شد، آنگاه متوجه می شویم توهم برابری در مقابله با جامعه باز لیبرالی یعنی نادیده انگاشتن نابرابرهای اجتماعی – اقتصادی و این بزرگترین فریب لیبرالیسم است.
دومین ویژگی مقاله های مهرنامه در خصوص بازرگان بازخوانی تفاسیر او از اسلام می باشد که در آثار او نمود فراوان یافته است.
سخن در این باره در حوصله این یادداشت نمی گنجد؛ اما یک نکته بسیار قابل توجه است و آن اینکه گرایشات جریان شبه سکولار روشنفکری به تفاسیر اومانیستی از اسلام و قرآن ریشه در سیاست جنبش وابسته میرزا ملکم خان دارد. او در سیر جریان ماسونی در فراموش خانه و مجمع آدمیت و سپس لژی که متاثر از جریان او توسط عباسقلی آدمیت یعنی جامع آدمیت تاسیس شد، مسلکی را بدعت گذاشت و آن آمیختن خوانش های مدرن از اسلام و قرآن بود. تعابیری چون "انسان گرایانه بودن اسلام"، "علمی بودن قرآن" و یا "مدرن بودن آن"، جملگی از تفاسیر مغالطه آمیز این بدعت می باشد و از آنجا که محمد مصدق مستقیماً با عضویت در لژ فراماسونری جامع آدمیت تحت تاثیر این آموزه های خائنانه بود تاثیر آن را بر جهانبینی تئوریک پیروان جبهه ملی غیر قابل انکار است.
عباسقلی خان در نامه ای به مورخ 24 شعبان 1325 نوشته است: "به فریادها و مطالبی که در جامع آدمیت آموخته بودم بقدر امکان معنی مساوات و مشروطیت و آزادی و برادری و آدمیت را بقدر فهم ناقص خود بیان کردم و آدمیان را به هیجان آورد"
باید دانست که خوانش گادامری از کلام وحی یعنی بدعت گذاری مشرکانه و تنزل مقام کلام الله و این دقیقا مسیری است که با سروش و حجاریان ادامه یافت و قرآن عظیم را در پارادایم پوزیتویستی و آمپریستی علم مدرن محدود نمود. این امر مهمترین ضربه خاموش و بی صدا را به اسلام خواهد زد و دین را از احکام جهان شمول و فراگیر به مسلکی فردی مسخ خواهد نمود. چهره اسلام سکولاریستی جبهه ملی نیز دقیقا برآمده از همین تفسیر اشتباه از دین است و مهرنامه دقیقا اصرار دارد که این بدعت گذاری رفورمیستی را در دین اسلام نوعی برداشت آزادی خواهانه معرفی کند و این صورتی دیگر از عوام فریبی در این نشریه را نمایان می کند.
آخرین ویژگی که مهرنامه در واکاوی سیمای مهندس بازرگان بر آن تاکید دارد گرایشات ضد مارکسیستی اوست. باید توجه نمود که استفاده و یا سوء استفاده جبهه ملی از مخالفت نهضت اسلامی و امام راحل (ره) با جریان کمونیسم تنها به نفع جناح لیبرالی بود و بازرگان که به این امر اگاه بود سعی داشت باز از همان اسلام سکولاریستی خود برای حمله به کمونیسم استفاده کند و کتاب مفصل "علمی بودن مارکسیست" نیز این هدف را به دنبال دارد تا مشروعیت خود را از دست ندهد و چهره لیبرالی خود و جبهه ملی را افشا نکند.
امام راحل به طور مستقیم در سخنانشان مارکسیسم لنینیسم را مورد نقد قرار می دادند به این دلیل که ایشان از ضربات که شوروی پس از مشروطیت به ایران وارد نمود آگاه بودند. ایشان به درستی معتقد بودند که کمونیسم تحقق عدالت اجتماعی نیست و نوعی دیکتاتوری محسوب می شود؛ اما هیچگاه این نظر گاه در نزدشان موجب نشد تا به سرمایه داری نوظهور باج بدهند و لذا ایشان با رد کمونیسم با رجوع به اصالت شیعی رشد فزاینده سرمایه داری و مالکیت خصوصی را مخالف اسلام می دانستند.
حضرت امام خمینی (ره) مستقیما اشاره می نمودند که اسلام طرفدار مالکیت است و آن را محترم می شمارد؛ ولی به طرز محدود آن. اما حمله جناح لیبرال جبهه ملی به جریان مقلد چپ در ایران تنها در راستای اهداف سرمایه سالارانه آنان بود. لیبرال هایی چون سحابی و بازرگان با تهمت کمونیست بودن به هر شخصیتی که منتقد منفعت طلبی های زرسالار آنان بود قصد در بازسازی سرمایه داری پس از انقلاب داشتند و تنها کسی که بر این امر آگاهی یافت شخص امام راحل بود. امروزه شاهدیم که مجددا مهرنامه نبش قبر می کند و با تاکید بر این ویژگی بازرگان او را قهرمان لیبرال هایی چون زیبا کلام و عمادالدین باقی می انگارد تا بگویند بازرگان نشانه اعتدال بود و آزادی و این یعنی چه؟
"تجربه ناتمام" دانستن دولت موقت بازرگان یعنی خط مشی و تجویزی پنهان برای دولت وقت تا این تجربه را در قامت نئولیبرالی اش تمام کند و این تجویز که گویا در حال تحقق است پیامد های اسف باری همراه خواهد داشت و به شکل گیری سرمایه داری ویران گری منجر خواهد شد.
*مسعود قدیمی
اولین ویژگی استحاله گرایشات لیبرالی جناح بازرگان، آزادی خواهی است. این برداشت مهمترین حربه در نزد نئولیبرال های مهرنامه است. زیرا تنها با اتکا به شعار فریبنده آزادی در ایدئولوژی لیبرالیسم می توان آن را به عنوان تنها راه نجات برای مردم تجویز نمود. اینکه تنها لیبرالیسم است که آزادی فردی را محترم می شمارد و راه پیشرفت و توسعه را می گشاید، یک شعار انحرافی است. این شعار پس از فروپاشی لیبرالیسم کلاسیک در پی دو جنگ جهانی سالهاست که منسوخ گردیده؛ اما به دلیل ترجمهزدگیِ عوام فریبانه مهرنامه گویا قرار است به این توهم دامن زده شود که لیبرالیسم منادی آزادی است.
فقط کافی است نگاهی بیاندازیم به ویرانی هایی که سرمایه داری جهانی در کشور های آمریکای جنوبی، افریقا و آسیای شرقی به بار آورد و اینکه در قلب اروپا موجب بحران های عظیم در کشورهایی چون یونان و اسپانیا شد، آنگاه متوجه می شویم توهم برابری در مقابله با جامعه باز لیبرالی یعنی نادیده انگاشتن نابرابرهای اجتماعی – اقتصادی و این بزرگترین فریب لیبرالیسم است.
دومین ویژگی مقاله های مهرنامه در خصوص بازرگان بازخوانی تفاسیر او از اسلام می باشد که در آثار او نمود فراوان یافته است.
سخن در این باره در حوصله این یادداشت نمی گنجد؛ اما یک نکته بسیار قابل توجه است و آن اینکه گرایشات جریان شبه سکولار روشنفکری به تفاسیر اومانیستی از اسلام و قرآن ریشه در سیاست جنبش وابسته میرزا ملکم خان دارد. او در سیر جریان ماسونی در فراموش خانه و مجمع آدمیت و سپس لژی که متاثر از جریان او توسط عباسقلی آدمیت یعنی جامع آدمیت تاسیس شد، مسلکی را بدعت گذاشت و آن آمیختن خوانش های مدرن از اسلام و قرآن بود. تعابیری چون "انسان گرایانه بودن اسلام"، "علمی بودن قرآن" و یا "مدرن بودن آن"، جملگی از تفاسیر مغالطه آمیز این بدعت می باشد و از آنجا که محمد مصدق مستقیماً با عضویت در لژ فراماسونری جامع آدمیت تحت تاثیر این آموزه های خائنانه بود تاثیر آن را بر جهانبینی تئوریک پیروان جبهه ملی غیر قابل انکار است.
عباسقلی خان در نامه ای به مورخ 24 شعبان 1325 نوشته است: "به فریادها و مطالبی که در جامع آدمیت آموخته بودم بقدر امکان معنی مساوات و مشروطیت و آزادی و برادری و آدمیت را بقدر فهم ناقص خود بیان کردم و آدمیان را به هیجان آورد"
( رائین اسماعیل –فراموش خانه و فراماسونری در ایران – مجلد دوم – انتشارات امیرکبیر –تهران 1357 – 647)
باید دانست که خوانش گادامری از کلام وحی یعنی بدعت گذاری مشرکانه و تنزل مقام کلام الله و این دقیقا مسیری است که با سروش و حجاریان ادامه یافت و قرآن عظیم را در پارادایم پوزیتویستی و آمپریستی علم مدرن محدود نمود. این امر مهمترین ضربه خاموش و بی صدا را به اسلام خواهد زد و دین را از احکام جهان شمول و فراگیر به مسلکی فردی مسخ خواهد نمود. چهره اسلام سکولاریستی جبهه ملی نیز دقیقا برآمده از همین تفسیر اشتباه از دین است و مهرنامه دقیقا اصرار دارد که این بدعت گذاری رفورمیستی را در دین اسلام نوعی برداشت آزادی خواهانه معرفی کند و این صورتی دیگر از عوام فریبی در این نشریه را نمایان می کند.
آخرین ویژگی که مهرنامه در واکاوی سیمای مهندس بازرگان بر آن تاکید دارد گرایشات ضد مارکسیستی اوست. باید توجه نمود که استفاده و یا سوء استفاده جبهه ملی از مخالفت نهضت اسلامی و امام راحل (ره) با جریان کمونیسم تنها به نفع جناح لیبرالی بود و بازرگان که به این امر اگاه بود سعی داشت باز از همان اسلام سکولاریستی خود برای حمله به کمونیسم استفاده کند و کتاب مفصل "علمی بودن مارکسیست" نیز این هدف را به دنبال دارد تا مشروعیت خود را از دست ندهد و چهره لیبرالی خود و جبهه ملی را افشا نکند.
امام راحل به طور مستقیم در سخنانشان مارکسیسم لنینیسم را مورد نقد قرار می دادند به این دلیل که ایشان از ضربات که شوروی پس از مشروطیت به ایران وارد نمود آگاه بودند. ایشان به درستی معتقد بودند که کمونیسم تحقق عدالت اجتماعی نیست و نوعی دیکتاتوری محسوب می شود؛ اما هیچگاه این نظر گاه در نزدشان موجب نشد تا به سرمایه داری نوظهور باج بدهند و لذا ایشان با رد کمونیسم با رجوع به اصالت شیعی رشد فزاینده سرمایه داری و مالکیت خصوصی را مخالف اسلام می دانستند.
حضرت امام خمینی (ره) مستقیما اشاره می نمودند که اسلام طرفدار مالکیت است و آن را محترم می شمارد؛ ولی به طرز محدود آن. اما حمله جناح لیبرال جبهه ملی به جریان مقلد چپ در ایران تنها در راستای اهداف سرمایه سالارانه آنان بود. لیبرال هایی چون سحابی و بازرگان با تهمت کمونیست بودن به هر شخصیتی که منتقد منفعت طلبی های زرسالار آنان بود قصد در بازسازی سرمایه داری پس از انقلاب داشتند و تنها کسی که بر این امر آگاهی یافت شخص امام راحل بود. امروزه شاهدیم که مجددا مهرنامه نبش قبر می کند و با تاکید بر این ویژگی بازرگان او را قهرمان لیبرال هایی چون زیبا کلام و عمادالدین باقی می انگارد تا بگویند بازرگان نشانه اعتدال بود و آزادی و این یعنی چه؟
"تجربه ناتمام" دانستن دولت موقت بازرگان یعنی خط مشی و تجویزی پنهان برای دولت وقت تا این تجربه را در قامت نئولیبرالی اش تمام کند و این تجویز که گویا در حال تحقق است پیامد های اسف باری همراه خواهد داشت و به شکل گیری سرمایه داری ویران گری منجر خواهد شد.
*مسعود قدیمی